آریاییان در ایران زمین (قسمت دوم)
در شهرهای روستایی به روش زندگی دیرین، دستمزد و کارمزذ و کالا، با کالا پرداخت میشد. در آغاز هر سال، دشتبان، نگهبان، گلهبان، گرمابهدار، آرایشگر، میرآب و اویار و مانند اینها برگزیده می شدند و «سر خرمن» (هنگام برداشتن فرآوردههای کشاورزی)، مزد خود را از روستاییها با شهریها به کالا میگرفتند.
چکیده:
در شهرهای روستایی به روش زندگی دیرین، دستمزد و کارمزذ و کالا، با کالا پرداخت میشد. در آغاز هر سال، دشتبان، نگهبان، گلهبان، گرمابهدار، آرایشگر، میرآب و اویار و مانند اینها برگزیده می شدند و «سر خرمن» (هنگام برداشتن فرآوردههای کشاورزی)، مزد خود را از روستاییها با شهریها به کالا میگرفتند.
تعداد کلمات: 1854 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
در شهرهای روستایی به روش زندگی دیرین، دستمزد و کارمزذ و کالا، با کالا پرداخت میشد. در آغاز هر سال، دشتبان، نگهبان، گلهبان، گرمابهدار، آرایشگر، میرآب و اویار و مانند اینها برگزیده می شدند و «سر خرمن» (هنگام برداشتن فرآوردههای کشاورزی)، مزد خود را از روستاییها با شهریها به کالا میگرفتند.
تعداد کلمات: 1854 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
نویسنده: احمد حامی
آبادی: در فلات کم آب ایران، نخستین کانونهای زندگی در کنار رودخانهها و چشمهها برپا شده است. این جاها را «آباد» میگفتند. واژهی آباد از دو پارهی، آب+ باد ساخته شده، باد کوتاه شدهی «بوآدم است که در گویش لری به جا مانده و امروز به جای آن «باشد» به کار میرود.
پس آباد به جایی میگفتند که دارای آب باشد. باد، در واژههای: زنده باد، پایدار باد، شاد باد و ده ها واژهی دیگر به جا مانده است.
آبادیهای پرآب، بویژه آنها که کنار رودخانه برپا شده بودند گسترش یافتند و به شهرهای روستایی با باغ و بوستان بزرگ تبدیل شدند. نمونهی این باغهای بزرگ هنوز در شهر اصفهان دیده میشود.
در شهرهای روستایی به روش زندگی دیرین، دستمزد و کارمزد و کالا، با کالا پرداخت میشد. در آغاز هر سال، دشتبان، نگهبان، گلهبان، گرمابهدار، آرایشگر، میرآب و اویار و مانند اینها برگزیده می شدند و «سر خرمن» (هنگام برداشتن فرآوردههای کشاورزی)، مزد خود را از روستاییها با شهریها به کالا میگرفتند. همچنین فراوردههای کشاورزی مانند میوه و غله، با همدیگر مبادله میشدند. فراوردههای صنعتی مانند پارچه، سرپوش، پاپوش و جز اینها را «پیلهوران» نسیه میفروختند و سر خرمن بهای آنها را از بدهکاران به کالا میگرفتند.
همین که نیاز به فرآوردههای صنعتی زیاد شد و خرید و فروش گسترش یافت، برای کوتاه کردن راه از جای زندگی تا جای کار، خانهها را نزدیک به همدیگر و پهلوی یکدیگر ساختند و کم کم شهرهای روستایی جای خود را به شهرهای کم و بیش صنعتی و بازرگانی دادند.
شهرها، برای چپاولگران و زورگویان هدف پردرآمدی بودند. مردم شهر برای دفاع از خان و مان و کس و کار خویش دور خانههاشان دیوار ساختند. درهای کوتاه در سرا و خانه و پسخانه کار گذاشتند تا بشود هنگام نیاز، در برابر بیگانه در پشت در بهتر ایستادگی کرد.
شهرنشینان، راهروخانهها و کوچههاشان را با پیچ و خم میساختند تا سر پیچها پنهان شوند و جلوی دشمن را بگیرند. سر کوچهها بالاخانه میساختند تا بتوانند از بالاخانه آسانتر در برابر یورشگران ایستادگی کنند و دشمن نتواند هنگام یورش، سواره به درون کوچه راه یابد. اگر یورش دشمن سخت بود، جلوی کوچهها را تا زیر بالاخانه دیوار میساختند و پشت دیوار سنگر میگرفتند و در برابر دشمن ایستادگی میکردند.
پس از گسترش یافتن و بزرگ شدن شهرها، برای ایمن بودن، دور شهرها برج و بارو ساختند و خندق کندند تا بتوانند در پناه آن در برابر یورش دشمن ایستادگی کنند.
کف حیاط از کف کوچه گودتر ساخته میشد تا آب به حیاط سوار شود و هنگان یورش دشمن، به خانهها آب بیندازند و شهر را زیر آب بگذارند. چون خانهها گلی بودند، آب در آنها نشست میکرد؛ خیس میشدند؛ وا میرفتند و فرو میریختند و دشمن چیره شده نمیتوانست از شهر و خانه های آن بهرهگیری کند. این کار را مردم ری، هنگام یورش مغولان، کردند. آب نهر جاجرود و قناتها را به خانههای خود بستند و شهر را زیرآب گذاشتند و به کوهپایهی شمال تهران پس نشستند.
آبادیهای پرآب، بویژه آنها که کنار رودخانه برپا شده بودند گسترش یافتند و به شهرهای روستایی با باغ و بوستان بزرگ تبدیل شدند. نمونهی این باغهای بزرگ هنوز در شهر اصفهان دیده میشود.
در شهرهای روستایی به روش زندگی دیرین، دستمزد و کارمزد و کالا، با کالا پرداخت میشد. در آغاز هر سال، دشتبان، نگهبان، گلهبان، گرمابهدار، آرایشگر، میرآب و اویار و مانند اینها برگزیده می شدند و «سر خرمن» (هنگام برداشتن فرآوردههای کشاورزی)، مزد خود را از روستاییها با شهریها به کالا میگرفتند. همچنین فراوردههای کشاورزی مانند میوه و غله، با همدیگر مبادله میشدند. فراوردههای صنعتی مانند پارچه، سرپوش، پاپوش و جز اینها را «پیلهوران» نسیه میفروختند و سر خرمن بهای آنها را از بدهکاران به کالا میگرفتند.
خوراک:
در شهرهای روستایی، تا آنجا که میشد، خوراکیهایی مانند: میوه، سبزی، حبه و غله را در باغ و بوستان خانه میکاشتند. کوبیدنیها را درهاون چوبی که از تنهی درخت سخت چوب؛ مانند درخت توت و یا درخت گردو ساخته شده بود، با دستههاون سنگی یا چوبی میکوبیدند. غله را با دست آی خانگی یا در آسیاب آرد میکردند (واژهی آسیاب از دو پاره ساخته شده است: آسه= محور+ آب، پس آسیاب محوری است که با آب میچرخد). در هر خانه، آرد، غله، حبه و مانند اینها را در کندوها انبار میکردند. کندو، استوانه ای توخالی است از گل رس خشک شده که از بالا آن را پر میکنند و از سوراخ پایین جنس درون آن را بیرون میآورند (مانند سیلو). نان را در خانه، در آغاز روی سنگهای داغ شده و پس از گذشتن زمانی دراز، در تنور زمینی میپختند.
چربی و گوشت:
چربی نباتی را از دانههای روغنی مانند کنجد میگرفتند. آن را درهاون چوبی میکوبیدند و پس از پیشرفت تمدن روغن دانهها را، در دستگاه روغنگیری، زیر سنگ غلتان میگرفتند. در جاهای پربارش و هوای نمناک مانند کنارهی دریاری مازندران، از زیتون روغن میگرفتند (زیت، واژهی فارسی و به معنی زوغن است. آبادیهایی به نام زیت در ایران هست، مانند زیت در مازندران و ایلام، زیتون در جهرم و ایلام، زیتونلی در گنید).
چربی حیوانی را از شیر میگرفتند (خامه و سرشیر) یا از چربی گوشت به دست میآوردند. از شیر ماست درست میکردند، ماست را در جلد جانوران درشت یا در گرده چوب توخالی که از تنه درخت ساخته شده بود میریختند و تکان میدادند تا کره از دوغ جدا شود، کره را آب کرده روغن آن را میگرفتند و در جلد گوسفند یا بز ریخته آن را میبستند تا باد نکشد (هوا به آن نرسد و خراب نشود). از پختن دوغ، کشک سفید و کشک سیاه (قره قوروت) به دست میآوردند. گوشت را قورمه کرده، برای خوراک زمستان اندوخته میکردند. پس از آنکه میوهی باغ را میچپدند و سبزی بوستان را برمیداشتند، گوسفند و بز را در آن جاها میچراندند تا پروار شود. با آغاز سرما، گوسفند و بز پروار شده را میکشتند، گوشت و دنبه و چربی آن را خرد کرده سرخ میکردند (قورمه میکردند). قورمه در شکمبه یا پوست گوسفند یا بز ریخته سر آن را میبستند که باد نکشد و برای خوراک زمستان کنار میگذاشتند.
پس آباد به جایی میگفتند که دارای آب باشد. باد، در واژههای: زنده باد، پایدار باد، شاد باد و ده ها واژهی دیگر به جا مانده است.
آبادیهای پرآب، بویژه آنها که کنار رودخانه برپا شده بودند گسترش یافتند و به شهرهای روستایی با باغ و بوستان بزرگ تبدیل شدند. نمونهی این باغهای بزرگ هنوز در شهر اصفهان دیده میشود.
در شهرهای روستایی به روش زندگی دیرین، دستمزد و کارمزد و کالا، با کالا پرداخت میشد. در آغاز هر سال، دشتبان، نگهبان، گلهبان، گرمابهدار، آرایشگر، میرآب و اویار و مانند اینها برگزیده می شدند و «سر خرمن» (هنگام برداشتن فرآوردههای کشاورزی)، مزد خود را از روستاییها با شهریها به کالا میگرفتند. همچنین فراوردههای کشاورزی مانند میوه و غله، با همدیگر مبادله میشدند. فراوردههای صنعتی مانند پارچه، سرپوش، پاپوش و جز اینها را «پیلهوران» نسیه میفروختند و سر خرمن بهای آنها را از بدهکاران به کالا میگرفتند.
همین که نیاز به فرآوردههای صنعتی زیاد شد و خرید و فروش گسترش یافت، برای کوتاه کردن راه از جای زندگی تا جای کار، خانهها را نزدیک به همدیگر و پهلوی یکدیگر ساختند و کم کم شهرهای روستایی جای خود را به شهرهای کم و بیش صنعتی و بازرگانی دادند.
شهرها، برای چپاولگران و زورگویان هدف پردرآمدی بودند. مردم شهر برای دفاع از خان و مان و کس و کار خویش دور خانههاشان دیوار ساختند. درهای کوتاه در سرا و خانه و پسخانه کار گذاشتند تا بشود هنگام نیاز، در برابر بیگانه در پشت در بهتر ایستادگی کرد.
شهرنشینان، راهروخانهها و کوچههاشان را با پیچ و خم میساختند تا سر پیچها پنهان شوند و جلوی دشمن را بگیرند. سر کوچهها بالاخانه میساختند تا بتوانند از بالاخانه آسانتر در برابر یورشگران ایستادگی کنند و دشمن نتواند هنگام یورش، سواره به درون کوچه راه یابد. اگر یورش دشمن سخت بود، جلوی کوچهها را تا زیر بالاخانه دیوار میساختند و پشت دیوار سنگر میگرفتند و در برابر دشمن ایستادگی میکردند.
پس از گسترش یافتن و بزرگ شدن شهرها، برای ایمن بودن، دور شهرها برج و بارو ساختند و خندق کندند تا بتوانند در پناه آن در برابر یورش دشمن ایستادگی کنند.
کف حیاط از کف کوچه گودتر ساخته میشد تا آب به حیاط سوار شود و هنگان یورش دشمن، به خانهها آب بیندازند و شهر را زیر آب بگذارند. چون خانهها گلی بودند، آب در آنها نشست میکرد؛ خیس میشدند؛ وا میرفتند و فرو میریختند و دشمن چیره شده نمیتوانست از شهر و خانه های آن بهرهگیری کند. این کار را مردم ری، هنگام یورش مغولان، کردند. آب نهر جاجرود و قناتها را به خانههای خود بستند و شهر را زیرآب گذاشتند و به کوهپایهی شمال تهران پس نشستند.
آبادیهای پرآب، بویژه آنها که کنار رودخانه برپا شده بودند گسترش یافتند و به شهرهای روستایی با باغ و بوستان بزرگ تبدیل شدند. نمونهی این باغهای بزرگ هنوز در شهر اصفهان دیده میشود.
در شهرهای روستایی به روش زندگی دیرین، دستمزد و کارمزد و کالا، با کالا پرداخت میشد. در آغاز هر سال، دشتبان، نگهبان، گلهبان، گرمابهدار، آرایشگر، میرآب و اویار و مانند اینها برگزیده می شدند و «سر خرمن» (هنگام برداشتن فرآوردههای کشاورزی)، مزد خود را از روستاییها با شهریها به کالا میگرفتند. همچنین فراوردههای کشاورزی مانند میوه و غله، با همدیگر مبادله میشدند. فراوردههای صنعتی مانند پارچه، سرپوش، پاپوش و جز اینها را «پیلهوران» نسیه میفروختند و سر خرمن بهای آنها را از بدهکاران به کالا میگرفتند.
خوراک:
در شهرهای روستایی، تا آنجا که میشد، خوراکیهایی مانند: میوه، سبزی، حبه و غله را در باغ و بوستان خانه میکاشتند. کوبیدنیها را درهاون چوبی که از تنهی درخت سخت چوب؛ مانند درخت توت و یا درخت گردو ساخته شده بود، با دستههاون سنگی یا چوبی میکوبیدند. غله را با دست آی خانگی یا در آسیاب آرد میکردند (واژهی آسیاب از دو پاره ساخته شده است: آسه= محور+ آب، پس آسیاب محوری است که با آب میچرخد). در هر خانه، آرد، غله، حبه و مانند اینها را در کندوها انبار میکردند. کندو، استوانه ای توخالی است از گل رس خشک شده که از بالا آن را پر میکنند و از سوراخ پایین جنس درون آن را بیرون میآورند (مانند سیلو). نان را در خانه، در آغاز روی سنگهای داغ شده و پس از گذشتن زمانی دراز، در تنور زمینی میپختند.
چربی و گوشت:
چربی نباتی را از دانههای روغنی مانند کنجد میگرفتند. آن را درهاون چوبی میکوبیدند و پس از پیشرفت تمدن روغن دانهها را، در دستگاه روغنگیری، زیر سنگ غلتان میگرفتند. در جاهای پربارش و هوای نمناک مانند کنارهی دریاری مازندران، از زیتون روغن میگرفتند (زیت، واژهی فارسی و به معنی زوغن است. آبادیهایی به نام زیت در ایران هست، مانند زیت در مازندران و ایلام، زیتون در جهرم و ایلام، زیتونلی در گنید).
چربی حیوانی را از شیر میگرفتند (خامه و سرشیر) یا از چربی گوشت به دست میآوردند. از شیر ماست درست میکردند، ماست را در جلد جانوران درشت یا در گرده چوب توخالی که از تنه درخت ساخته شده بود میریختند و تکان میدادند تا کره از دوغ جدا شود، کره را آب کرده روغن آن را میگرفتند و در جلد گوسفند یا بز ریخته آن را میبستند تا باد نکشد (هوا به آن نرسد و خراب نشود). از پختن دوغ، کشک سفید و کشک سیاه (قره قوروت) به دست میآوردند. گوشت را قورمه کرده، برای خوراک زمستان اندوخته میکردند. پس از آنکه میوهی باغ را میچپدند و سبزی بوستان را برمیداشتند، گوسفند و بز را در آن جاها میچراندند تا پروار شود. با آغاز سرما، گوسفند و بز پروار شده را میکشتند، گوشت و دنبه و چربی آن را خرد کرده سرخ میکردند (قورمه میکردند). قورمه در شکمبه یا پوست گوسفند یا بز ریخته سر آن را میبستند که باد نکشد و برای خوراک زمستان کنار میگذاشتند.
بیشتر بخوانید: انسان شناسی در ایران
آرد را بو میدادند و در روغن خمیر کرده، در جلد گوسفند یا بز ریخته، سر آن را میبستند که باد نکشد و آن را در پختن خوراکهای آبکی؛ مانند آش و اشکنه مصرف میکردند.
در جاهای که آب زیرزمینی زیاد گود نبود، چاه کنده آب آشامیدنی را از آن بالا میکشیدند و در جاهای کم آب، در هر خانه آب انبار میساختند و آن را پر آب میکردند و برای میکرب کشی، در آن نمک میریختند و روی آب کیسهی زغال چوب رها میکردند. گذشته از آب انبارهای خانگی، پولداران برای آب آشامیدنی مردم، آب انبارهای بزرگ همگانی میساختند که آب انبار سید اسماعیل تهران نمونه ای از آن است.
پوشاک:
در آغاز پوست جانوران شکار شده را تنپوش میساختند. در دشت پابرهنه بودند (پاپتی) و در کوهستان تکه ای از پوست جانوران درشت را به پا میبستند. با پیشرفت شهرنشینی و گلهداری، از پوست گوسفند تنپوش ساخته (پوستین) و پشم ان را رشتند و از نخ ان، پارچه بافتند. از پارچهی بافته زیرانداز و چادر و تنپوش درست کردند.
مصالح ساختمانی و مصرف کردن آنها:
در دشت که سنگ یافت نمیشد، خانه را با گل به روش «چینهای» میساختند و در خاک آبخوره درست میکردند و در آن آب میریختند تا به خورد خاک برود و خاک گل شود. گل را ورز میدادند تا همهی دانههای خاک آبداندود شوند. واژهی «وردن» باید از این زمان به جا مانده باشد. جایی که با گل به روش «چینهسازی» ساخته میشد، با پیشوند «وَرد» نامگذاری میکردند مانند: ورده در تهران و ساوه و مهاباد، وردان در خوی، وردآورد در تهران و تویسرکان، وردوان در بوشهر، وردین در اهر، عمادورد (آمدورد؟) در ری. در زبان ادرمنی، واژهی وآردان که وارطان گفته میشود از ریشهی وردن است. در زبان سوئدی روز کار را «وارداداگ» میگویند.
زیراندار و روانداز:
در آغاز از علف زیرانداز درست میکردند. پس از آن از نی حصیر بافتند و پس از گله دار شدن، از پشم برای زیرانداز نمد مالیدند و پس از آن گلیم و جاجیم و قالی بافتند.
روانداز، در آغاز پوست جانوران شکار شده بود. پس از آن روپوش و بالاپوش نمدی درست کردند و پس از آگاه شدن به پشمریسی، روانداز و بالاپوش پارچه ای بافتند.
سوخت:
در آغاز علف خشک و شاخهی خشک درختان بود. پس از گلهدار شدن بویژه جایی که درخت نبود، پشگل و. تپاله را برای کود و سوخت مصرف میکردند. هنوز هم در روستاهای دورافتاده به روش های نوشته شده خوراک، پوشاک و سوخت تهیه میشود.
مصالح ساختمانی و مصرف کردن آنها:
در دشت که سنگ یافت نمیشد، خانه را با گل به روش «چینهای» میساختند و در خاک آبخوره درست میکردند و در آن آب میریختند تا به خورد خاک برود و خاک گل شود. گل را ورز میدادند تا همهی دانههای خاک آبداندود شوند. واژهی «وردن» باید از این زمان به جا مانده باشد. جایی که با گل به روش «چینهسازی» ساخته میشد، با پیشوند «وَرد» نامگذاری میکردند مانند: ورده در تهران و ساوه و مهاباد، وردان در خوی، وردآورد در تهران و تویسرکان، وردوان در بوشهر، وردین در اهر، عمادورد (آمدورد؟) در ری. در زبان ادرمنی، واژهی وآردان که وارطان گفته میشود از ریشهی وردن است. در زبان سوئدی روز کار را «وارداداگ» میگویند.
با پیشرفت شهرنشینی، با گل خشت مالیدند. پیش از آریاییهای ایران زمین، سومریها با خشت د یوار، ستون و طاق قوسی میساختند. گمان دارد که واژهی «کَرد» یا کِرد، از این زمان مانده باشد. گِرد و کِرد، از این زمان مانده باشد. گرد و کرد از ریشهی کردن است. شهرها و آبادیهای زیادی در ایران با پسوند «گِرد» به جا ماندهاند؛ مانند دارابگرد در فارس، خسروگرد در سبزوار، دستگرد در اراک و زنجان و کرمانشاه و فسا، وروگرد (بروجرد) در لرستان. گرد، در زبان روسی Grod گفته میشود مانند: Nigniyenovgrod و در زبانهای اروپایی به آن گراد میگویند مانند: بلگراد، ولگاگراد، لنینگراد.
در کوهستان، در زمین پرشیب، در جاهای نمناک که سنگ یافت میشد، با گرده سنگ به روش خشکه چینی میساختند که هنوز هم در روستاهای کوهستانی، پی و ازارهی خانه و دیوار باغ و دیوار نگهبان خاک را با گرده سنگ و به روش خشکه چینی میسازند، تا آب به بالا تنهی دیوار نشت نکند. بالاتنهی دیوار بیشتر با گل یا خشت ساخته میشد.
بام خانه را تیر گرد و روی آن را سر شاخه یا نی میپوشاندند. روی سر شاخهها یا نیها را یک لایه گل میریختند و روی گل را یک لایهی نازک گل رس میمالیدند و برای آنکه تَرک نخورد و آب در آن فرو نرود، به گل رس کاه میزدند و پشت بام را کاه گل مالی میکردند.
نی، در زندگی دشت نشینان بویژه در کنارههای کویر، نقش بزرگی داشته است. از نی حصیر میبافتند و آن را برای فرش کف و پوشش بام و جز اینها مصرف میکردند. نی زنها، در نی فوت میکردند و با نوای نی، داد دل میگرفتند. مولوی میگفت: بشنو از نی چون حکایت میکند... با نی می نوشتند (قلم، واژهی یونانی کالاموس است به معنی نی). با نی، نیزه (نی چه) میساختند، در ساختن بند آب نی مصرف میکردند. آبادیهای زیادی با پیشوند یا پسوند نی به جا ماندهاند؛ مانند نیاوران (نی + آوران) در تهران، نیریز (نی + ریز، از ریشهی ریختن) در فارس، نیزار (نی+ زار) نزدیک دیلجان و فریمان، نی بند (نی + بند، از ریشهی بستن) در سنندج، نی بندک در آمل، نیدشت (نی + دشت) در تنکابن، نای در کاشمر، نایبند در فردوس و بوشهر، نایین (نای= نی + بن = نشانهی صفت نسبی)، نیاوند (نی + آوند= آببند) در کرمان، نیاسر (نی + آ= آب + سر) در کاشان، نهاوند (نه= نی + آوند= آببند) در لرستان و جنوب قزوین.
در دشتهای کم بارش که چوب نبود، با خشت طاق قوسی میساختند. هنوز هم در دشتهای کم آب خانههای روستایی و طویلهها را با طاق خشتی ضربی میسازند و روی آن کاه گل میمالند.
پس از آنکه پختن آهک و گچ و آجر را یاد گرفتند، پیها را با ملات گل آهگ با شفته آهک و طاقها را لا آجر و ملات کچ تندگیر ساختند. چون اجر را روی ملات گچ با ضرب میزدند، از این رو به این جور طاق «طاق ضربی» گفتند.
ادامه دارد ..
منبع مقاله:
یاد یار مهربان ، با یاد دکتر بهرام فرهوشی ، به کوشش هما گرامی (فرهوشی)، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فرهوهر، تهران، چاپ اول (1378)
در جاهای که آب زیرزمینی زیاد گود نبود، چاه کنده آب آشامیدنی را از آن بالا میکشیدند و در جاهای کم آب، در هر خانه آب انبار میساختند و آن را پر آب میکردند و برای میکرب کشی، در آن نمک میریختند و روی آب کیسهی زغال چوب رها میکردند. گذشته از آب انبارهای خانگی، پولداران برای آب آشامیدنی مردم، آب انبارهای بزرگ همگانی میساختند که آب انبار سید اسماعیل تهران نمونه ای از آن است.
پوشاک:
در آغاز پوست جانوران شکار شده را تنپوش میساختند. در دشت پابرهنه بودند (پاپتی) و در کوهستان تکه ای از پوست جانوران درشت را به پا میبستند. با پیشرفت شهرنشینی و گلهداری، از پوست گوسفند تنپوش ساخته (پوستین) و پشم ان را رشتند و از نخ ان، پارچه بافتند. از پارچهی بافته زیرانداز و چادر و تنپوش درست کردند.
مصالح ساختمانی و مصرف کردن آنها:
در دشت که سنگ یافت نمیشد، خانه را با گل به روش «چینهای» میساختند و در خاک آبخوره درست میکردند و در آن آب میریختند تا به خورد خاک برود و خاک گل شود. گل را ورز میدادند تا همهی دانههای خاک آبداندود شوند. واژهی «وردن» باید از این زمان به جا مانده باشد. جایی که با گل به روش «چینهسازی» ساخته میشد، با پیشوند «وَرد» نامگذاری میکردند مانند: ورده در تهران و ساوه و مهاباد، وردان در خوی، وردآورد در تهران و تویسرکان، وردوان در بوشهر، وردین در اهر، عمادورد (آمدورد؟) در ری. در زبان ادرمنی، واژهی وآردان که وارطان گفته میشود از ریشهی وردن است. در زبان سوئدی روز کار را «وارداداگ» میگویند.
زیراندار و روانداز:
در آغاز از علف زیرانداز درست میکردند. پس از آن از نی حصیر بافتند و پس از گله دار شدن، از پشم برای زیرانداز نمد مالیدند و پس از آن گلیم و جاجیم و قالی بافتند.
روانداز، در آغاز پوست جانوران شکار شده بود. پس از آن روپوش و بالاپوش نمدی درست کردند و پس از آگاه شدن به پشمریسی، روانداز و بالاپوش پارچه ای بافتند.
سوخت:
در آغاز علف خشک و شاخهی خشک درختان بود. پس از گلهدار شدن بویژه جایی که درخت نبود، پشگل و. تپاله را برای کود و سوخت مصرف میکردند. هنوز هم در روستاهای دورافتاده به روش های نوشته شده خوراک، پوشاک و سوخت تهیه میشود.
مصالح ساختمانی و مصرف کردن آنها:
در دشت که سنگ یافت نمیشد، خانه را با گل به روش «چینهای» میساختند و در خاک آبخوره درست میکردند و در آن آب میریختند تا به خورد خاک برود و خاک گل شود. گل را ورز میدادند تا همهی دانههای خاک آبداندود شوند. واژهی «وردن» باید از این زمان به جا مانده باشد. جایی که با گل به روش «چینهسازی» ساخته میشد، با پیشوند «وَرد» نامگذاری میکردند مانند: ورده در تهران و ساوه و مهاباد، وردان در خوی، وردآورد در تهران و تویسرکان، وردوان در بوشهر، وردین در اهر، عمادورد (آمدورد؟) در ری. در زبان ادرمنی، واژهی وآردان که وارطان گفته میشود از ریشهی وردن است. در زبان سوئدی روز کار را «وارداداگ» میگویند.
با پیشرفت شهرنشینی، با گل خشت مالیدند. پیش از آریاییهای ایران زمین، سومریها با خشت د یوار، ستون و طاق قوسی میساختند. گمان دارد که واژهی «کَرد» یا کِرد، از این زمان مانده باشد. گِرد و کِرد، از این زمان مانده باشد. گرد و کرد از ریشهی کردن است. شهرها و آبادیهای زیادی در ایران با پسوند «گِرد» به جا ماندهاند؛ مانند دارابگرد در فارس، خسروگرد در سبزوار، دستگرد در اراک و زنجان و کرمانشاه و فسا، وروگرد (بروجرد) در لرستان. گرد، در زبان روسی Grod گفته میشود مانند: Nigniyenovgrod و در زبانهای اروپایی به آن گراد میگویند مانند: بلگراد، ولگاگراد، لنینگراد.
در کوهستان، در زمین پرشیب، در جاهای نمناک که سنگ یافت میشد، با گرده سنگ به روش خشکه چینی میساختند که هنوز هم در روستاهای کوهستانی، پی و ازارهی خانه و دیوار باغ و دیوار نگهبان خاک را با گرده سنگ و به روش خشکه چینی میسازند، تا آب به بالا تنهی دیوار نشت نکند. بالاتنهی دیوار بیشتر با گل یا خشت ساخته میشد.
بام خانه را تیر گرد و روی آن را سر شاخه یا نی میپوشاندند. روی سر شاخهها یا نیها را یک لایه گل میریختند و روی گل را یک لایهی نازک گل رس میمالیدند و برای آنکه تَرک نخورد و آب در آن فرو نرود، به گل رس کاه میزدند و پشت بام را کاه گل مالی میکردند.
نی، در زندگی دشت نشینان بویژه در کنارههای کویر، نقش بزرگی داشته است. از نی حصیر میبافتند و آن را برای فرش کف و پوشش بام و جز اینها مصرف میکردند. نی زنها، در نی فوت میکردند و با نوای نی، داد دل میگرفتند. مولوی میگفت: بشنو از نی چون حکایت میکند... با نی می نوشتند (قلم، واژهی یونانی کالاموس است به معنی نی). با نی، نیزه (نی چه) میساختند، در ساختن بند آب نی مصرف میکردند. آبادیهای زیادی با پیشوند یا پسوند نی به جا ماندهاند؛ مانند نیاوران (نی + آوران) در تهران، نیریز (نی + ریز، از ریشهی ریختن) در فارس، نیزار (نی+ زار) نزدیک دیلجان و فریمان، نی بند (نی + بند، از ریشهی بستن) در سنندج، نی بندک در آمل، نیدشت (نی + دشت) در تنکابن، نای در کاشمر، نایبند در فردوس و بوشهر، نایین (نای= نی + بن = نشانهی صفت نسبی)، نیاوند (نی + آوند= آببند) در کرمان، نیاسر (نی + آ= آب + سر) در کاشان، نهاوند (نه= نی + آوند= آببند) در لرستان و جنوب قزوین.
در دشتهای کم بارش که چوب نبود، با خشت طاق قوسی میساختند. هنوز هم در دشتهای کم آب خانههای روستایی و طویلهها را با طاق خشتی ضربی میسازند و روی آن کاه گل میمالند.
پس از آنکه پختن آهک و گچ و آجر را یاد گرفتند، پیها را با ملات گل آهگ با شفته آهک و طاقها را لا آجر و ملات کچ تندگیر ساختند. چون اجر را روی ملات گچ با ضرب میزدند، از این رو به این جور طاق «طاق ضربی» گفتند.
ادامه دارد ..
منبع مقاله:
یاد یار مهربان ، با یاد دکتر بهرام فرهوشی ، به کوشش هما گرامی (فرهوشی)، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فرهوهر، تهران، چاپ اول (1378)
بیشتر بخوانید
کوچ بزرگ ژرمن ها
ایران قبل از آریاییها
معرفی آیین ودا
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}